محل تبلیغات شما

خب این روزا خیلی دیگه تنبل بازی درواردم و علاقه بر اینکه از خاطراتم ننوشتم, برنامه هام رو هم خوب انجام ندادم.

نمیدونم اینو گفتم یا نه ولی خونمون کلا اومد اصفهان و حدودا یک ماهی میگذره.

خب میخوام خلاصه بگم چون حوصله ندارم و دوست دارم راجب مطلب بعدی زیاد بنویسم.

درکل فامیلای اصفهانیشون بودن و زیاد هم بودن داییم اسماعیل بودش و زنداییم میترا هم بود و دایی رضا اینا هم بودن.

دایی علی و ممد نبودن. اما امروز داییم علی با دختر دایی زهره اومده بودن.

خب اصلا چرا دارم انقدر با جزئیات میگم؟ :|

خلاصه مراسم رو گرفتیم و اتفاق بدی هم نیفتاد و خوب گذشت. اگر وقت کردم بعدا عکس یا فیلمشو هم یادگاری به صورت رمز دار میزارم.

مراسم عقد دیروز بوده

راستی حدودا یک هفته پیش یه عروس هلندی نر هم خریدم با قفسش شد 570 هزار و قیمت قفسش فقط 100 هزار بود. دستی و اهلیه ولی هنوز میترسه و گاز میگیره اما خب گازش درد نداره و اینکه غذا هم فقط ارزن با یه چیز دیگه میخوره

قصد دارم به زودی اگر شد کراتین و گلوتامین و دمبل بخرم و بدنسازیو هم توی خونه شروع کنم. قرار بود تابستون روزی یک ساعت درس بخونم و زبان انگلیسی تمرین کنم و ورزش کنم و یک ساعت هم کتاب دیگه بخونم و وقت تلفی نداشته باشم

اما انصافا خراب کردم ولی خب اشکال نداره این یه جور شکست حساب میشه که شکست ها مارو قوی تر میکنن.

 

راستی دارم روی یه پروژه خارجی هم با عیمان کار میکنم که امیدوارم جواب بده و بهش خوشبین هستم. اون پکیج اینستام هم شکست خورد برای همین ترکیبش کردم با قبلی

الکسای 5500 سایت جدیدم

جدیدا از اکثر دخترا بدم میاد

توی این دنیا هر احمقی میتونه نا امید باشه...

هم ,خب ,یک ,یه ,شکست ,مراسم ,عروس هلندی ,هم بودن ,مراسم عقد ,بخونم و ,یک ساعت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

واژه